۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

نگاهی به مسئله دشوار در کتاب دوم سموئیل و اول تواریخ( سرشماری داود)


چه کسی داود را وا داشت تا سرشماری کند؟


در 2 سموئیل 24: 1 می خوانیم: "و خشم خداوند بار دیگر بر اسرائیل افروخته شد. پس داود را بر ایشان برانگیزانیده، گفت: بر و اسرائیل و یهودا را بشمار" و در موازات این داستان در کتاب 1تواریخ21: 1- 2 چنین می خوانیم: " و شیطان به ضد اسرائیل برخاسته، داود را اغوا نمود که اسرائیل را بشمارد. و داود به یوآب و سروران قوم گفت: بروید و عدد اسرائیل را از بئرشبع تا دان گرفته، نزد من بیاورید تا آن را بدانم"

در شرح و بیان واقعه تفاوتی وجود ندارد، اما در آغاز هر دو آیه با مطلبی برخورد می کنیم که ذهن بسیاری از خواننداگان را به خود مشغول ساخته است. در کتاب دوم سموئیل کلام اعلام می کند که خدا داود را بر سرشماری برانگیخت ولی در کتاب اول تواریخ شیطان را عامل اصلی آن معرفی می کند. این مسئله بنظر تضادی غیرقابل مصالحه را به ما معرفی می کند و گویا هیچ پاسخ قانع کننده ای برای رفع این مسئله وجود ندارد. ولی اگر با این زاویه به مسئله بنگریم که ثبت این وقایع به الهام روح خداوند بوده است بنابراین نتیجه ای که می گیریم به این ترتیب خواهد بود که هردو عبارت صحیح بوده و باید طوری دیگر به این مسئله بظار تضاد نگریست.

در هر دو متن شرح حال سرشماری ثبت شده است ولی آیا این سرشماری قبل از شورش ابشالوم، پسر داود بوده یا بعد از آن، مشخص نیست. اما چون این واقعه ما را به داستان کوه موریا که بعدها معبد و کاخها بر آن بنا می شوند متصل می سازد، بنابراین زمان این داستان می بایست چند سالی قبل از پایان خدمات و فعالیتهای داود بوده باشد. او تنها در آن زمان قادر بود تا وسایل مورد نیاز جهت ساختن معبد و زیورآلات و طلاهای مورد احتیاج خانه خدا را که بعدا توسط پسرش سلیمان بنا شد، گردآوری کرده تهیه نماید. (اول تواریخ29: 3- 5)

داود بدون آنکه به قلب خود توجه داشته باشد، از پیشرفتهای نظامی و رشد اقتصادی در پادشاهی خود مغرور شده بود و این مسئله او را به جهتی سوق داد که در عوض توکل و اعتماد به خدا، به قدرت نظامی و موفقیتهای خود تکیه کرد. اما در سابق زمانی که داود جوانی بیش نبود، اعتماد او کاملأ بر خدا بود.چه در زمان جنگ با جلیات و شکست دادن این مرد قوی هیکل توسط فلاخن خود و چه در زمان مبارزه خود با عمالیقیها با گروه کوچک چهارصد نفری خود! اما این ایمان خالص در طی سالها به توکل انسانی تبدیل شده، توجه او از خدا به خود و از قوت الهی به قوت انسانی معطوف شد. و نتیجه این تحولی که در دل او واقع گشت، خدا را بر این واداشت تا داود را یکبار دیگر به زانو در آورده و چشمان روحانی او را باز کرده، داود را در آغوش فیض خود بی اندازد تا داود به ایمان اسبق خود برگردد. به همین جهت خدا به او اجازه داد تا نقشه ای که داود برای مدتها در دل خود که همانا سرشماری قدرت نظامی اش بود به اجرا درآورد.

احتمالأ قصد داود از این سرشماری ایجاد وسایل لازم جهت سهولت در امر تعیین مالیات بوده است.

در حقیقت پیغام خدا به داود این بود: "آزاد هستی تا این کار را به انجام برسانی و در انتها خواهی فهمید که این نقشه انسانی تو تا به چه حد برای تو مفید بوده است"

یوآب، ژنرال و سرداری بلند همت و راسخ که در خدمت داود بود، با وجود داشتن دید وسیع برای بسط پادشاهی اسرائیل و رشد قوم خدا، در مقابل تصمیم داود احساس ناآرامی شدیدی کرده با او به هیچ وجه همصدا و هم رای نگشت. یوآب متوجه این مسئله شده بود که داود بعد از پیروزیهایی که بر فلسطینیها و سوریها و... داشته است، مغرور شده به قدرت بازوی خود بسی مفتخر گشته است. یوآب همچنین می دانست که خدا از این تصمیم داود خشنود نخواهد شد و سعی بر این داشت تا داود را از این اقدام منصرف سازد.

اول تواریخ 21: 3 به ما چنین گزارش می دهد: "یوآب گفت: خداوند بر قوم خود هر قدر که باشند صد چندان مزید کند، و ای آقایم پادشاه آیا جمیع ایشان بندگان آقایم نیستند؟ لیکن چرا آقایم خواهش این عمل دارد و چرا باید باعث گناه اسرائیل بشود؟"

خدا از طریق یوآب دل خود را به داود اعلام می کند، اما او در نهایت با اقدام به سرشماری علیه خدا گناه می کند. همانطور که می دانید، سرشماری در نفس خود گناه نبوده و حتی در زمان موسی ما شاهد دو سرشماری متفاوت هستیم. و این سرشماری ها نه تنها گناه محسوب نشد بلکه خود خدا راهنمایهای لازم را برای این انجام این عمل به موسی می دهد. (اعداد1: 2- 3و 26: 2) این دو سرشماری در آغاز 40 سال سرگردانی قوم و ابتدای ورود آنها به کنعان در انتهای سفر آنها انجام پذیرفت. نتیجه سرشماری دوم نشان داد که قوت نظامی اسرائیل در پایان سرگردانی آنها در بیابان از شمارش اولیه که در آغاز سفر آنها انجام شده بود به مراتب کمتر بوده است. با اینکه تعداد زیادی از افراد را در این چهل سال از دست داده بودند اما آنها همچنان در جنگهای خود پیروز و موفق بوده بر دشمنان خود غالب می آمدند. و همینطور آن سرشماری نقش بسیار عمده ای در جهت تقسیم زمینها به عهده داشت. اما سرشماری که در زمان داود انجام شد چیزی جز خوراک دادن به غول غرور که در دل داود بود نبود. درست پس از سرشماری، خدا قصد تنبیه قوم را با بلای وبا گرفته، تعداد زیادی از اسرائیلیها را از بین برده آنها را از گناهی که ارتکاب شده بود آگاه ساخت.

اما زمانی که به کتاب اول تواریخ باب 21 می رسیم، متوجه می شویم که روی دیگر سکه برای ما بیان می شود و آن اغوای شیطان بود که علی رغم هشدارهای یوآب، داود تسلیم آن شده تصمیم به سرشماری می گیرد.

چرا شیطان داود را در جهت اقدام سرشماری که قبلأ خدا از ارتکاب آن بزبان یوآب منع کرده بود، اغوا می کند؟ بخاطر اینکه شیطان نیت شرارت آمیز و اهداف کثیف خود را در دل داشت. این داستان تا حدی شبیه به بابهای اول و دوم کتاب ایوب می باشد، جایی که خدا، شیطان را در بررسی ایمان ایوب به چالش در می آورد. هدف خدا از این امر، تصفیه ایمان ایول و استوار ساخت شخصیت صالح او بود، اما شیطان آنچه از این کار در ذهن خود داشت، نابودی ایوب و لطمه زدن به ایمان او بود. نیتجه آن شد که خدا و شیطان هر دو به شخصی به نام ایوب رو کرده هر دو در طی انجام اراده خود ( خدا در تقدس و شیطان در شرارت) ایوب را مرکز توجه خود قرار دادند.

در طی تاریخ متوجه می شویم که شیطان توجه بسیاری در اموری که خدا به آن مشغول است داشته خود نیز به نوبه خود به مسائلی که خدا توجه خود را معطوف ساخته علاقه دارد. به عنوان مثال اگر به جفای ایمانداران در کلیسای اولیه توجه کنیم، می بینیم که بر طبق اول پطرس4: 19 و 5: 8 متوجه می شویم هدف و قصد از وجود جفاها تقویت ایمان مومنین و قادر ساختن آنها در سهیم شدن با زحمات مسیح در زندگی زمینیشان بوده تا در آخر در جلال آینده در مسیح شریک بوده شادی نمایند (4: 13- 14) اما طرف دیگر ماجرا، شیطان مثل شیری غران در جهت بلعیدن ایماندارن عمل می کند (5: 8) او در مسیر تضیعف ایمان به مقاومت پرداخته سعی بر اجرای نقشه های شوم خود دارد.

اگر به داستان وسوسه های مسیح در بیابان توجه کنیم در پشت ماجرا دو شخصیت آشنا را مشاهده خواهیم کرد. اول روح خدا که عیسی را به بیابان برده تا برای خدمات خود تجهیز سازد و سپس شیطان را که از فرصت استفاده کرده سعی بر این دارد تا عیسی را از انجام مامورت خود باز دارد. این داستان تا پای صلیب نیز ادامه دارد. شیطان در دل یهودا وارده شده (یوحنا 13: 27) تا عیسی را تسلیم کرده به پای صلیب ببرد ولی خدا از طرفی با قربانی عیسی کفاره گناهان را به جهت دنیا فراهم می سازد.

با نگاهی به چنین داستانهایی و با علم بر اینکه خدا در جهت تکمیل مقدسین و شیطان در پی نابودی آنها در کار هستند، داستان سرشماری داود مسئله ای غامض نبوده و توضیح آن بسیار ساده می باشد. خدا سعی دارد تا به قوم آموزش دهد که ایمان و اعتماد خود را بر قوات انسانی نگذارند بلکه به خدا توکل نمایند و در مقابل شیطان آروزی هلاکت قوم و ایمان را در دل خود می پروراند.

در آخر نااطاعتی و عدم اعتماد داود منجر به تحمل بهای سنگینی برای قوم شد و هفتاد هزار اسرائیلی بوسیله بلای وبا از بین رفتند ( 2 سموئیل 24: 15) اما فرشته خدا در نقطه ای مشخص در کوه موریا به این بلا خاتمه داد که بعدها در آینده این نقطه از کوه جهت بنای معبد مقرر شد. معبدی که باعث برکت جانهای بسیاری برای سالهای متمادی و طولانی در اسرائیل شد. و بار دیگر نقشه های پلید شیطان مغلوب فیض عجیب خداوند گشت.

ادوین کشیش آبنوس

هیچ نظری موجود نیست: