۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

آیا در گزارش داستان انکار پطرس در اناجیل چهارگانه تضادی دیده می شود؟



در متی26: 34 عیسی مسیح در مورد انکار پطرس چنین می گوید: "یقین بدان که همین امشب پیش از آنکه خروس بخواند، تو سه بار خواهی گفت که مرا نمی شناسی" و در کتاب مرقس به این مطلب بصورت دقیقتر پرداخته شده است (مرقس 14: 30) و کتاب لوقا تقریبأ توضیحات انجیل متی را با تغییرات جزئی بیان می کند. آیا این تنوع شرح واقعه در این متون به معنی تضاد است و آیا داستانهای این اناجیل با هم در تضاد می باشند؟

مطمئنأ اگر با تعصب و روحیه ایرادگیری به کتاب مقدس نزدیک شویم با اکثر متون کلام خدا با مشکل مواجه خواهیم شد، اما نگاهی منتقدانه ولی بدون تعصب به طور حتم ما را در جهت یافتن پاسخی قانع کننده راهنمایی خواهد کرد.

ظاهرأ عیسی به این مطلب اشاره می کند که بعد از سومین انکار پطرس، خروس دو بار بانگ خواهد زد. قسمت مهم این پیشگویی بر تعداد دفعات انکار پطرس تمرکز دارد و نه بر تعداد دفعات بانگ زدن خروس.

اضافه کردن اطلاعات جانبی بر داستان در جهت تکمیل و بسط متنی که به صورت خلاصه به موضوع می نگرد به معنی تضاد در توضیحات نمی باشد. چنین تنوع را می توان در یادداشتهای دانش آموزان در کلاسهای درس مشاهد نمود. بعضی از شاگردان در درج مطلب دقیقتر از دیگران هستند. اما تفاوت آنها در ثبت موضوعات بصورت جزئی و کلی ارزش آنها را به عنوان شاهدین در صحنه هنگام تدریس دبیر نمی کاهد. این اصل در مورد موضوع صحبت ما نیز صدق می کند. اناجیل مشابه (متی، مرقس، لوقا) هر کدام بصورت جداگانه مطالبی در مورد داستانی مشخص بیان می کنند که در کنار هم شرح حال واقعه را کامل می سازد و در کنار آن انجیل یوحنا نکاتی تازه که در اناجیل مشابه به آن اشاره نشده به صحنه جذابیت می بخشد. و این تنوع مطالب به معنی تضاد نیست بلکه در کنار هم گذاشتن اطلاعات به موازات هم و توجه آن در کل به ما درک بهتر و کاملتری از موضوع می دهد.

بعد از اینکه یوحنا با دربان صحبت می کند به پطرس اجازه ورود به حیات بیرونی خانه کاهن اعظم داده می شود. ( یوحنا 18: 15- 16) بعد از داخل شدن پطرس او در کنار آتش برای گرم کردن حود نشست ( لوقا 22: 569 اما در این حین دختری که در داخل به عنوان دربان خدمت می کرد، بعد از نگاهی دقیق به پطرس به زبان آمده گفت: " تو هم همراه عیسی ناصری بودی" (مرقس 14: 67) " این مرد هم با عیسی بود" (لوقا22: 56) و سپس از او سوال می کند " مگر تو یکی از شاگردان این مرد نیستی؟" (یوحنا 18: 17) و در اینجا است که پطرس در عکس العمل به بازجویی این زن اولین انکار خود را به زبان می آورد "من اصلأ نمی دانم و نمی فهمم تو چه می گویی" (متی26: 70 و مرقس 14: 68) و سپس (لوقا22: 57) اضافه می کند "ای زن، من او را نمی شناسم" پطرس بعد از این اولین برخورد خود با آن زن و انکار خود به داخل ساختمان می رود و در آنجا نیز او توجه دیگران را به خود جلب کرده، خادمه دیگری به او نزدیک شده به یکی از حاضرین توجه کرده می گوید "این شخص با عیسی ناصری بود" (متی 26: 71) "این هم یکی از آنهاست" (مرقس14: 69) در این لحظه یکی از مردان که در جمع حاضر بود انگشت خود را به طرف پطرس دراز کرده می گوید "تو هم یکی از آنها هستی" (لوقا 22: 58) پطرس اکنون در کنار آتش با جمعی ایستاده (ظاهرأ آتش دیگری که به جهت گرم کردن حضار ایجاد شده بود) آنجا نیز از توجه مردم پنهان نمی ماند، آنها نیز چنین می گویند: "البته تو یکی از آنها هستی زیرا از لهجت پیداست. تو حتمی یکی از آنهایی، چون اهل جلیل هستی" (متی 26: 73 و مرقس 14: 70) آنها به اتهامات خود چنین ادامه دادند "مگر تو از شاگردان او نیستی" (یوحنا 18: 25) پطرس در حالت عصبی جواب می دهد "تو هم یکی از آنها هستی؟" (لوقا 22: 58) "من قسم می خورم که آن مرد را نمی شناسم" (متی 26: 72) پس از مدتی، احتمالأ یک ساعت بعد از انکار اول ( لوقا 22: 59) فامیل آن خادمی که پطرس او در باغ جتسیمانی زخمی ساخته بود پطرس را شناسایی کرده و فریاد می زند "البته این مرد هم با او بوده چونکه جلیلی است" (لوقا 22: 59) افرادی که در صحنه حاضر بودند ملحق شده ادامه دادند "تو حتمی یکی از آنهایی، چون اهل جلیل هستی" (مرقس14: 70) "البته توی کی از آنها هستی زیرا از لهجه ات پیداست" (متی26: 73) در این مرحله پطرس وحشت کرده شروع به لعن کدن نموده می گوید"من این شخص را که شما درباره اش صحبت می کنید نمی شناسم (مرقس 14: 71) درست بعد از اینکه این دروع از زبان او جاری شد، خروس بانگ زد و بالافاصله ادعاهای خود را که نزد مسیح کرده گفته بود که او را هرگز ترک خواهد کرد و اگر لازم باشد تا پای جان او را متابعت خواهد کرد را بیاد آورد. در آن زمان بود که عیسی در حالی که در حال محاکمه نزد کیفا ایستاده بود به چشمان پطرس خیره شد ( لوقا22: 61) پطرس شرمنده از بی وفایی خود از آن مکان گریخته در تاریکی شب پنهان شد و با گریه تلخی بر بی ایمانی خود گریسته و ماتم گرفت.

با نگاهی بر گزارشات ثبت شده اناجیل متوجه می شویم که روایات این داستان نه تنها متضاد نبوده بلکه در کنار هم تصویری زیبا و کاملی بر آنچه بر پطرس گذشت را به ما آشکار می کند.

ادوین کشیش آبنوس

۱۳۸۶ اسفند ۲۱, سه‌شنبه

نگاهی به مسئله دشوار در کتاب دوم سموئیل و اول تواریخ( سرشماری داود)


چه کسی داود را وا داشت تا سرشماری کند؟


در 2 سموئیل 24: 1 می خوانیم: "و خشم خداوند بار دیگر بر اسرائیل افروخته شد. پس داود را بر ایشان برانگیزانیده، گفت: بر و اسرائیل و یهودا را بشمار" و در موازات این داستان در کتاب 1تواریخ21: 1- 2 چنین می خوانیم: " و شیطان به ضد اسرائیل برخاسته، داود را اغوا نمود که اسرائیل را بشمارد. و داود به یوآب و سروران قوم گفت: بروید و عدد اسرائیل را از بئرشبع تا دان گرفته، نزد من بیاورید تا آن را بدانم"

در شرح و بیان واقعه تفاوتی وجود ندارد، اما در آغاز هر دو آیه با مطلبی برخورد می کنیم که ذهن بسیاری از خواننداگان را به خود مشغول ساخته است. در کتاب دوم سموئیل کلام اعلام می کند که خدا داود را بر سرشماری برانگیخت ولی در کتاب اول تواریخ شیطان را عامل اصلی آن معرفی می کند. این مسئله بنظر تضادی غیرقابل مصالحه را به ما معرفی می کند و گویا هیچ پاسخ قانع کننده ای برای رفع این مسئله وجود ندارد. ولی اگر با این زاویه به مسئله بنگریم که ثبت این وقایع به الهام روح خداوند بوده است بنابراین نتیجه ای که می گیریم به این ترتیب خواهد بود که هردو عبارت صحیح بوده و باید طوری دیگر به این مسئله بظار تضاد نگریست.

در هر دو متن شرح حال سرشماری ثبت شده است ولی آیا این سرشماری قبل از شورش ابشالوم، پسر داود بوده یا بعد از آن، مشخص نیست. اما چون این واقعه ما را به داستان کوه موریا که بعدها معبد و کاخها بر آن بنا می شوند متصل می سازد، بنابراین زمان این داستان می بایست چند سالی قبل از پایان خدمات و فعالیتهای داود بوده باشد. او تنها در آن زمان قادر بود تا وسایل مورد نیاز جهت ساختن معبد و زیورآلات و طلاهای مورد احتیاج خانه خدا را که بعدا توسط پسرش سلیمان بنا شد، گردآوری کرده تهیه نماید. (اول تواریخ29: 3- 5)

داود بدون آنکه به قلب خود توجه داشته باشد، از پیشرفتهای نظامی و رشد اقتصادی در پادشاهی خود مغرور شده بود و این مسئله او را به جهتی سوق داد که در عوض توکل و اعتماد به خدا، به قدرت نظامی و موفقیتهای خود تکیه کرد. اما در سابق زمانی که داود جوانی بیش نبود، اعتماد او کاملأ بر خدا بود.چه در زمان جنگ با جلیات و شکست دادن این مرد قوی هیکل توسط فلاخن خود و چه در زمان مبارزه خود با عمالیقیها با گروه کوچک چهارصد نفری خود! اما این ایمان خالص در طی سالها به توکل انسانی تبدیل شده، توجه او از خدا به خود و از قوت الهی به قوت انسانی معطوف شد. و نتیجه این تحولی که در دل او واقع گشت، خدا را بر این واداشت تا داود را یکبار دیگر به زانو در آورده و چشمان روحانی او را باز کرده، داود را در آغوش فیض خود بی اندازد تا داود به ایمان اسبق خود برگردد. به همین جهت خدا به او اجازه داد تا نقشه ای که داود برای مدتها در دل خود که همانا سرشماری قدرت نظامی اش بود به اجرا درآورد.

احتمالأ قصد داود از این سرشماری ایجاد وسایل لازم جهت سهولت در امر تعیین مالیات بوده است.

در حقیقت پیغام خدا به داود این بود: "آزاد هستی تا این کار را به انجام برسانی و در انتها خواهی فهمید که این نقشه انسانی تو تا به چه حد برای تو مفید بوده است"

یوآب، ژنرال و سرداری بلند همت و راسخ که در خدمت داود بود، با وجود داشتن دید وسیع برای بسط پادشاهی اسرائیل و رشد قوم خدا، در مقابل تصمیم داود احساس ناآرامی شدیدی کرده با او به هیچ وجه همصدا و هم رای نگشت. یوآب متوجه این مسئله شده بود که داود بعد از پیروزیهایی که بر فلسطینیها و سوریها و... داشته است، مغرور شده به قدرت بازوی خود بسی مفتخر گشته است. یوآب همچنین می دانست که خدا از این تصمیم داود خشنود نخواهد شد و سعی بر این داشت تا داود را از این اقدام منصرف سازد.

اول تواریخ 21: 3 به ما چنین گزارش می دهد: "یوآب گفت: خداوند بر قوم خود هر قدر که باشند صد چندان مزید کند، و ای آقایم پادشاه آیا جمیع ایشان بندگان آقایم نیستند؟ لیکن چرا آقایم خواهش این عمل دارد و چرا باید باعث گناه اسرائیل بشود؟"

خدا از طریق یوآب دل خود را به داود اعلام می کند، اما او در نهایت با اقدام به سرشماری علیه خدا گناه می کند. همانطور که می دانید، سرشماری در نفس خود گناه نبوده و حتی در زمان موسی ما شاهد دو سرشماری متفاوت هستیم. و این سرشماری ها نه تنها گناه محسوب نشد بلکه خود خدا راهنمایهای لازم را برای این انجام این عمل به موسی می دهد. (اعداد1: 2- 3و 26: 2) این دو سرشماری در آغاز 40 سال سرگردانی قوم و ابتدای ورود آنها به کنعان در انتهای سفر آنها انجام پذیرفت. نتیجه سرشماری دوم نشان داد که قوت نظامی اسرائیل در پایان سرگردانی آنها در بیابان از شمارش اولیه که در آغاز سفر آنها انجام شده بود به مراتب کمتر بوده است. با اینکه تعداد زیادی از افراد را در این چهل سال از دست داده بودند اما آنها همچنان در جنگهای خود پیروز و موفق بوده بر دشمنان خود غالب می آمدند. و همینطور آن سرشماری نقش بسیار عمده ای در جهت تقسیم زمینها به عهده داشت. اما سرشماری که در زمان داود انجام شد چیزی جز خوراک دادن به غول غرور که در دل داود بود نبود. درست پس از سرشماری، خدا قصد تنبیه قوم را با بلای وبا گرفته، تعداد زیادی از اسرائیلیها را از بین برده آنها را از گناهی که ارتکاب شده بود آگاه ساخت.

اما زمانی که به کتاب اول تواریخ باب 21 می رسیم، متوجه می شویم که روی دیگر سکه برای ما بیان می شود و آن اغوای شیطان بود که علی رغم هشدارهای یوآب، داود تسلیم آن شده تصمیم به سرشماری می گیرد.

چرا شیطان داود را در جهت اقدام سرشماری که قبلأ خدا از ارتکاب آن بزبان یوآب منع کرده بود، اغوا می کند؟ بخاطر اینکه شیطان نیت شرارت آمیز و اهداف کثیف خود را در دل داشت. این داستان تا حدی شبیه به بابهای اول و دوم کتاب ایوب می باشد، جایی که خدا، شیطان را در بررسی ایمان ایوب به چالش در می آورد. هدف خدا از این امر، تصفیه ایمان ایول و استوار ساخت شخصیت صالح او بود، اما شیطان آنچه از این کار در ذهن خود داشت، نابودی ایوب و لطمه زدن به ایمان او بود. نیتجه آن شد که خدا و شیطان هر دو به شخصی به نام ایوب رو کرده هر دو در طی انجام اراده خود ( خدا در تقدس و شیطان در شرارت) ایوب را مرکز توجه خود قرار دادند.

در طی تاریخ متوجه می شویم که شیطان توجه بسیاری در اموری که خدا به آن مشغول است داشته خود نیز به نوبه خود به مسائلی که خدا توجه خود را معطوف ساخته علاقه دارد. به عنوان مثال اگر به جفای ایمانداران در کلیسای اولیه توجه کنیم، می بینیم که بر طبق اول پطرس4: 19 و 5: 8 متوجه می شویم هدف و قصد از وجود جفاها تقویت ایمان مومنین و قادر ساختن آنها در سهیم شدن با زحمات مسیح در زندگی زمینیشان بوده تا در آخر در جلال آینده در مسیح شریک بوده شادی نمایند (4: 13- 14) اما طرف دیگر ماجرا، شیطان مثل شیری غران در جهت بلعیدن ایماندارن عمل می کند (5: 8) او در مسیر تضیعف ایمان به مقاومت پرداخته سعی بر اجرای نقشه های شوم خود دارد.

اگر به داستان وسوسه های مسیح در بیابان توجه کنیم در پشت ماجرا دو شخصیت آشنا را مشاهده خواهیم کرد. اول روح خدا که عیسی را به بیابان برده تا برای خدمات خود تجهیز سازد و سپس شیطان را که از فرصت استفاده کرده سعی بر این دارد تا عیسی را از انجام مامورت خود باز دارد. این داستان تا پای صلیب نیز ادامه دارد. شیطان در دل یهودا وارده شده (یوحنا 13: 27) تا عیسی را تسلیم کرده به پای صلیب ببرد ولی خدا از طرفی با قربانی عیسی کفاره گناهان را به جهت دنیا فراهم می سازد.

با نگاهی به چنین داستانهایی و با علم بر اینکه خدا در جهت تکمیل مقدسین و شیطان در پی نابودی آنها در کار هستند، داستان سرشماری داود مسئله ای غامض نبوده و توضیح آن بسیار ساده می باشد. خدا سعی دارد تا به قوم آموزش دهد که ایمان و اعتماد خود را بر قوات انسانی نگذارند بلکه به خدا توکل نمایند و در مقابل شیطان آروزی هلاکت قوم و ایمان را در دل خود می پروراند.

در آخر نااطاعتی و عدم اعتماد داود منجر به تحمل بهای سنگینی برای قوم شد و هفتاد هزار اسرائیلی بوسیله بلای وبا از بین رفتند ( 2 سموئیل 24: 15) اما فرشته خدا در نقطه ای مشخص در کوه موریا به این بلا خاتمه داد که بعدها در آینده این نقطه از کوه جهت بنای معبد مقرر شد. معبدی که باعث برکت جانهای بسیاری برای سالهای متمادی و طولانی در اسرائیل شد. و بار دیگر نقشه های پلید شیطان مغلوب فیض عجیب خداوند گشت.

ادوین کشیش آبنوس

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

پرستش حقیقی

ای خداوند و خدای ما٬

تو تنها شایسته ای که صاحب جلال و حرمت و قدرت باشی٬

زیرا تو همه چیز را برای خشنودی خود آفریدی.

مکاشفه ۴: ۱۱

خداوند از قوم خویش رضامندی دارد.

مزمور ۱۴۹: ۴

شما برای خشنودی خدا آفریده شده اید.

در بدو تولّد هر یک از شما در اولین لحظه ای که پا به این جهان نهادید٬ خدا به عنوان شاهدی نامرئی٬ با لبخندی بر چهره در آنجا حضور داشت. او اراده فرمود که شما حیات داشته باشید٬ و تولّد هر کدام از شما برای خدا٬ خرسندی عظیمی به همراه داشته است. خدا نیازی به آفریدن شما نداشت٬ با این وجود اراده فرمود که شما را برای رضایت خودش بیافریند. شما برای انجام هدف٬ خرسندی٬ جلال و منفعت خداست که زنده هستید.

زیستن برای خشنود ساختن خدا و خوشحال نمودن وی٬ اولین هدف زندگی شما است. اگر این حقیقت را کاملاً درک کنید٬ هرگز دیگر با مشکل پوچی زندگی مواجه نخواهید شد. این مبیّن ارزش حقیقی شماست٬ شما برای خدا تا این اندازه مهم هستید٬ و خدا برای شما آنچنان ارزشی قائل است که مایل است تا ابدیّت با وی باشید٬ آیا می توانید چیزی والاتر از این پیدا کنید؟ شما فرزندان خدا هستید٬ و خدا از شما به عنوان فرزندان خودش بیشتر از هر مخلوق دیگر لذّت می برد. کتاب مقدّس می فرماید: (( که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم به وساطت عیسی مسیح بر حسب خشنودی اراده خود. )) ( افسسیان ۱: ۵ )

یکی از بهترین هدایایی که خدا به شما عطا فرموده٬ این است که از لذّت برخوردار باشید. او به شما حواس پنچگانه و نیز احساسات بخشیده تا بتوانید لذّت ببرید. او مایل است که شما از زندگی لذّت ببرید٬ نه اینکه فقط آن را تحمّل نمایید. دلیل اینکه ما انسان ها از لذّت برخورداریم٬ این است که خدا ما را به صورت خودش آفریده است.

ما اغلب فراموش می کنیم که خدا احساسات نیز دارد. اتفاقاً احساس خدا در مورد مسائل بسیار عمیق است. کتاب مقدّس به ما تعلیم می دهد که خدا اندوهگین می شود٬ غیور است و خشمگین می گردد٬ احساس ترحّم٬ بخشش٬ تاسف و همدردی دارد٬ و همچنین او احساس خوشی٬ شادمانی و رضایت نیز دارد. خدا عشق می ورزد٬ لذّت می برد٬ خوشحال می شود٬ به وجد می آید٬ شادمان می شود و حتّی می خندد! ( پیدایش ۶: ۱۶ ٬ خروج ۲۰: ۵ ٬ تثنیه ۳۲: ۳۶ ٬ داوران ۲: ۱۹ ٬ ۱ پادشاهان ۱۰: ۹ ٬ ۱ تواریخ ۱۶: ۲۷ ٬ مزمور ۲: ۴ و ۵: ۵ و ۱۸: ۱۹ ٬ ۳۵: ۲۷ و ۳۷: ۲۳ و ۱۰۳: ۱۳ و ۱۰۴: ۳۱ ٬ حزقیال ۵: ۱۳ ٬ ۱ یوحنّا ۴: ۱۶ )

رضامندی خدا (( پرستش )) نامیده شده است. در کلام خدا چنین می خوانیم که: (( رضامندی خداوند از ترسندگان وی است و از انانی که به رحمت وی امیدوارند. )) ( مزمور ۱۴۷: ۱۱ )

هر انچه که شما به عمل می آورید و مایه خشنودی خدا می شود٬ عملاً پرستش خداست. پرستش٬ همچون الماس دارای تراش ها و کاربردهای متفاوتی است. درک مسئله پرستش خدا٬ نیازمند نگارش چندین پست است٬ ولی ما٬ در این قسمت فقط به این بخش از مطلب فقط به نمادهای ابتدایی پرشتش نگرشی کوتاه خواهیم داشت.

دانشمندان علم انسان شناسی متوجّه شده اند که پرستش یک انگیزش جامع و جهانی است٬ یک نیاز درونی است که توسّط خدا٬ حتّی در ریزترین سلّولها و تاروود ما انسان ها نهاده شده است. پرستش همچون غذا خوردن یا نوشیدن امری بسیار طبیعی است. اگر در امر پرستش خدا کوتاهی ورزیم٬ جانشینی برای ان پیدا خواهیم نمود٬ حتّی ممکن است آن جانشین٬ خود ما باشیم! خدا ما را با چنین اشتیاقی آفریده٬ زیرا او مشتاق پرستندگان خود می باشد! عیسی مسیح می فرماید: (( پدر٬ طالب پرستندگان خود می باشد. )) ( یوحنّا ۴: ۲۳ )

با توجّه به پیشنیه مذهبی تان ممکن است نیاز داشته اشید که برداشتتان از مسئله (( پرستش )) را گسترش بخشید. ممکن است به جلسات کلیسایی به عنوان سرود خواندن٬ دعا کردن٬ و شنیدن یک موعظه٬ یا جلسه ای برای اجرای یکسری مراسم مذهبی٬ روشن کردن شمع و شرکت در مراسم عشا مقدّس ربانی بنگرید و یا اینکه جلسه کلیسایی برای شما به منزله یک جلسه شفا٬ دیدن معجزات٬ یا تجربه ای جذّاب و متفاوت باشد. پرستش می تواند شامل همگی موارد فوق باشد٬ ولی در عین حال چیزی به مراتب فراتر از این تجلّیات است.

پرستش یک رویّه زندگی است.

پرستش چیزی به مراتب بیشتر از موسیقی است. برای بعضی ها پرستش مترادف با موسیقی است. این قبیل افراد می گویند: (( ما در کلیسایمان ابتدا پرستش و سپس تعلیم داریم. )) این یک سو تفاهم و اشتباه بزرگ است. هر بخشی از جلسات کلیسایی٬ پرستش است: دعا کردن٬ قرائت کلام خدا٬ سرائیدن٬ اعتراف به گناهان٬ در سکوت دعا کردن٬ سکوت٬ شنیدن موعظه٬ یادداشت برداشتن٬ تقدیم هدایا٬ تهمید٬ عشا مقدّس ربّانی٬ پذیرش و امضا کارتهای تعهّد٬ و حتی سلام و احوال پرسی با سایر پرستندگان همه و همه پرستش خداوند هستند.

عملاً پرستش از نظر زمان قبل از پیدایش موسیقی وجود داشته است. آدم٬ خدا را در باغ عدن رستش نمود٬ ولی در هیچ جای کلام خدا قبل از پیدایش ۴: ۲۱ همزمان با تولّد یوبال ذکری از موسیقی به میان نیامده است. اگر پرستش فقط در موسیقی می بود٬ در این صورت تمام کسانی که موسیقی نمی دانند٬ قادر به پرستش نخواهند بود.

بدتر از این٬ آن است که (( پرستش )) به غلط برای اشاره به نوع بخصوصی از موسیقی مورد سو استفاده قرار می گیرد.

پرستش هیچ ارتباطی با پایین و یا بالا بودن صدا٬ و یا سرعت خواندن سرود ندارد. خدا همه انواع موسیقی- اعم از تند یا آرام٬ با صدای بلند یا لطیف٬ قدیمی یا جدید-همه و همه را دوست دارد چرا که خودش همه آنها را ساخته است. شما ممکن است از همه انواع موسیقی خوشتان نیاد٬ ولی خدا همه آنها را دوست دارد! اگر هر کدام از این ها در روح و راستی به خدا تقدیم گردند٬ پرستش خدا خواهند بود.

مسیحیان اغلب در مورد نحوه احرای موسیقی های کلیسایی که در پرستش استفاده می شود٬ با همدیگر اختلاف دارند٬ و با احساساتی تند٬ از شیوه موسقی مورد پسند خودشان٬ به عنوان کتاب مقدسی ترین و خداپسندانه ترین موسیقی دفاع می کنند. ولی جالب اینجاست که در کتاب مقدس هیچ رویه ای برای موسیقی و پرستش ارائه نشده است! در کتاب مقدس هیچ نت موسیقی وجود ندارد٬ ما حتی به لوازم موسیقی که در دوران نگارش کتاب مقدس استفاده شده است٬ نیز دیگر دسترسی نداریم.

صراحتاً باید بگویم٬ نوع موسیقی که شما دوست دارید٬ بیشتر از آنکه دیدگاهتان را در مورد خدا بیان کند٬ بیانگر خود شما٬ پیشنیه شما و شخصیتتان می باشد. موسیقی یک قوم ممکن است برای قومی دیگر چیزی بیش از سر و دایی بی مفهوم نباشد. ولی خدا تنوع را دوست دارد و از همه اینها لذت می برد.

اصولاً چیزی به نام موسیقی (( مسیحی )) وجود خارجی ندارد٬ بلکه اشعار مسیحی داریم. این کلمات هستند که سرودی را مقدس و روحانی می کنند و نه موسیقی. شما نمی توانید هیچ نت موسیقی پیدا کنید که بتوان آن را نت روحانی نامید. اگر یک موسیقی تازه را برای اولین بار برای شما بنوازند بدون اینکه کلمات شعری آن خوانده شود٬ ممکن نیست بدانید که آیا این یک سرود مسیحی است یا نه.

(( پرستش )) برای استفاده و نفع شما نیست. به عنوان یک خادم خدا٬ بعضی وقت ها یادداشت هایی به این شرح به دستم می رسد: (( از پرستش امروز خیلی لذت بردم٬ واقعاً از آن استفاده کردم. )) این نیز ک تصور غلط پیرامون پرستش است. پرستش برای نفع بردن ما نیست! ما برای نفع و لذت بردن خدا٬ او را پرستش می کنیم. وقتی پرستش می کنیم٬ باید هدف ما این باشد که خدا از آن لذت ببرد و نه خودمان.

آیا هرگز چنین جمله ای گفته اید؟ (( از پرستش امروز چیزی عاید من نشد. )) اگر چنین است٬ شما با انگیزه و برای دلیلی غلط پرستش کرده اید. پرستش برای شما نیست٬ بلکه برای خداست. صدالبته٬ اغلب جلسات (( پرستشی )) شامل بخش هایی همچون مشارکت٬ تقدیس و بشارت نیز می باشد که در این صورت منافعی در پرستش هست٬ ولی ما خدا را پرستش نمی کنیم تا خودمان را ارضاء کنیم٬ بلکه انگیزه ما از پرستش باید جلال دادن و خشنود ساختن خالقمان باشد.

در کتاب اشعیا نبی فصل ۲۹٬ خدا از پرستشی ریاکارانه و نه با تمامی دل شکایت می کند. مردم دعاهای تکراری٬ ستایش های ریاکارانه٬ کلمات خالی و تشریفات و مراسم ساخته شده به دست انسان را به خدا تقدیم می داشتند٬ بدون اینکه به معنی آن بیندیشند. دل خدا تنها توسط انجام ینت ها در پرستش لمس نمی شود٬ بلکه به وسیله اشتیاق شدید و تعهد.

کتاب مقدس میفرماید: (( این قوم با زبان خود مرا می پرستند٬ ولی دل ایشان از من دور است. پرستش ایشان مراسمی است توخالی و انسانی. )) ( اشعیا ۲۹: ۱۳ )

(( پرستش )) بخشی از زندگی نیست٬ بلکه خود زندگی است.

پرستش محدود به جلسات کلیسایی نمی گردد. در سراسر کتاب مقدس و بویژه در مزامیر به ما گفته شده است که (( خداوند را پیوسته بپرستید. )) ( مزمور ۱۰۵: ۴ ) و نیز اینکه (( از طلوع آفتاب تا غروب آن نام خداوند را ستایش کنید. )) ( مزمور ۱۱۳: ۳ ). در کتاب مقدس مشاهده می کنیم که مردم خدا را در موقع کار کردن٬ در منزل٬ در هنگام جنگیدن٬ در زندان و حتی در رختخواب ستایش کرده اند! ستایش خدا باید صبحگاهان هنگامی که چشمانتان را می گشایید٬ اولین کاری باشد که انجام می دهید و در انتهای روز وقتی چشمان خود را می بندید٬ این باید آخرین کاری باشد که انجام میدهید. ( مزمور ۱۱۹: ۱۴۷ و ۳: ۵ و ۶۳: ۶ و ۱۱۹: ۶۲ )

هر کاری که شما انجام می دهید٬ اگر برای ستایش٬ جلال و خشنودی خدا انجام پذیرد٬ پرستش خدا خواهد بود. کتاب مقدس چنین می فرماید: (( پس خواه بخورید٬ خواه بنویشید٬ خواه هر چه کنید برای جلال خدا بکنید. )) ( ۱ قرنتیان ۱۰: ۳۱ )

مارتین لوتر چنین گفته است: (( کسی که گاوی را می دوشد٬ می تواند این کار را برای جلال خدا انجام دهد. ))

چگونه ممکن است که هر کاری برای جلال خدا باشد؟

هر چه که می کنید٬ آنچنان آن را به عمل آورید که انگار آن کار را مستقیماً برای عیسی مسیح می کنید و در خلال انجام آن کار کماکان به مصاحبت خود با عیسی مسیح ادامه دهید. کتاب مقدس میفرماید: (( آنچه کنید٬ از دل کنید به خاطر خداوند نه به خاطر انسان )) ( کولیسان ۲۳: ۳ )

این است راز زندگی پرستش وار: هر کاری را به گونه ای انجام دهید که انگار آن را برای عیسی مسیح انجام می دهید. یکی از ترجمه های انگلیسی کتاب مقدس٬ ترجمه پیام است٬ این ترجمه چنین میگوید: (( هر روز زندگی معمولی تان را٬ شامل خوردن و خوابیدن و آشامیدن٬ در سر کار حاضر شدن و نیز سایر بخش های زندگی را به خدا به عنوان قربانی تقدیم نمایید.)) ( رومیان ۱۲: ۱ ). کار کردن تبدیل به پرستش خواهد شد اگر آن را به خدا تقدیم کنید و ان را به گونه ای انجام دهید که بدانید او در آنجا حضور دارد.

این یعنی پرستش حقیقی: عاشق و شیفته مسیح شدن.

۱۳۸۶ اسفند ۱۷, جمعه

خوش آمدید

با عرض سلام خدمت شما کاربران و اعضای محترم کلیسای اینترنتی. وب لاگ کلیسای اینترنتی فرصتی را مهیا میکند تا کاربران این وب سایت فرصتی برای انتقال نظرات، پیشنهادات و عقاید خود داشته باشند.
به این وب لاگ خوش آمدید