۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

افسردگی

شاید بعضی بر این باور باشند که افسردگی می بایست کلمه ای غریب و نا آشنا برای یک ایماندار به مسیح باشد و گاهأ با افرادی که با چنین مشکل روحی در کلیسا درگیر هستند با توبیخ و بازخواست برخورد می شود. و مطمئنأ هنگامی که یک شخص افسرده چنین برخوردی را از یک خادم کم تجربه و نا آگاه می بیند، نهایتأ او را تشویق بر دو رویی و ظاهر سازی کرده چه بسا این برادر یا خواهر، راه انکار را پیشه کرده خود را در تکذیب تسکین دهد. در مدت خدمت خود در بین ایمانداران و مشاوره هایی که به عزیزان داده ام با کمال تعجب متوجه شده ام که تعداد ایماندارن افسرده کم نمی باشد و بسیاری در زندگی روزمره خود با این مشکل دست و پنجره نرم می کنند و حتی شاهد کسانی بوده ام که افسردگی، زندگی آنها را فلج ساخته و برخی مدتها است زندگی طبیعی خود را ترک کرده در این تاریکی روح باقی مانده اند. به همین جهت مقاله ای را که در ادامه خواهید خواند را برای علاقمندان ترجمه و ترخیص نموده ام که امیدوارم باعث برکت شما خواننده گرامی بشود. این مقاله توسط چارلز اسپرول، الهایات دان معاصر که تعلیمات این شخص کمک بسیاری به این حقیر در درک و فهم حقایق الهی نموده، بقلم در آمده است.


افسردگی - این پدیده، از ناخوشی صحبت می کند که بسیاری از ایمانداران گاهأ به آن دچار می شوند. این همان دردی بود که داود پادشاه را به آن واداشت که بالش خود را شبها،غرق اشکهای خود سازد. این همان بیماری بود که باعث شد ارمیا نبی لقب "نبی گریان" را بخود گیرد. این همان مرضی بود که مارتین لوتر به آن دچار گشت و شب و روز در تهدید بیماری مالیخوبیا زندگی کرد. معمولأ یک شخص افسرده تا این حد ویران نمی گردد ولی این نوعی از افسردگی است که به تزلزل ایمان ارتباط مستقیم دارد، تزلزلی که شخص ایماندار حساس می کند که خدا از او دور شده و او را به حال خود رها کرده است.
افسردگی روحانی، حقیقی است و می تواند باعث بحران شدید در زندگی ما شود. شاید این سوال را از خود بپرسیم که چگونه یک شخص ایماندار می تواند با چنین تجربه تندی روبرو گردد. محرک این بحران هرچه که باشد از حقیقت و واقعی بودن آن نمی کاهد. نکته ای را که باید به آن توجه داشته باشیم این است که ما همیشه در ایمان خود ثابت و ایستا نیستیم. ایمان ما در حال حرکت و نوسان می باشد. ما از ایمان به ایمان در حال حرکت و رشد هستیم و در حین این رشد شاید زمانی را نیز تجربه کنیم که زمان شک و گمان باشد و آن زمانی است که گریه سر می دهیم و گوییم: "خداوندا، من باور دارم، بی ایمانی مرا مدد کن"
شاید با خود بی اندیشیم که این زمان تاریکی، که روح ما آن را تجربه می کند در تضاد کامل با میوه روح القدس و حتی شادی مسیحی است که در روح دریافت می کنیم.
چگونه ممکن است وقتی روح القدس قلبهای ما را با شادی آسمانی مملو ساخته هنوز جایی برای چنین تاریکی باقی بماند؟
برای پاسخ دادن به این سوال اهمیت دارد که بین شادی که میوه روح القدس است و مفهوم عامیانه ای که از خوشحالی در فرهنگ ما مرسوم می باشد، فرقی قائل شویم. یک ایماندار می تواند در قلب خودش شاد باشد و در عین حال در روان خود با افسردگی روحانی دست و پنجه نرم کند. شادی عمیق روحانی که محصول عمل روح القدس در ما می باشد در این شب تاریک ما را از گزند آن حفظ خواهد کرد و هرگز افسردگی روحانی شعله این شادی سماوی را خاموش نمی تواند کرد. شادی مسیحی در سرازیریها زندگی از بین نمی رود.
پولس رسول در نامه دوم خود به کلیسای قرنتس از اهیمت وعظ و اعلام خبر خوش انجیل به مردم سخن می راند. ولی در بین نصیحتهای خود به کلیسا یادآور می شود که آن گنجی را که ما از خدا دریافت کرده ایم در خزینه های طلائیی و نقره ای نگاه داشته نمی شود بلکه ما آنها را در خزینه خاکی نگاه می داریم. به همین دلیل او در (دوم قرنتیان 4: 7- 10) می گوید: " اما این گنجینه را در ظروفی خاکی داریم، تا آشکار باشد که این قدرت خارق العاده از خدا است نه از ما. ما از هر سو در فشاریم، اما خرد نشده ایم، متحیریم، اما نومید نیستیم، آزار می بینیم، اما وانهاده نشده ایم، بر زمین افکنده شده ایم، اما از پا در نیامده ایم. همواره مرگ عیسی را در بدن خود حمل می کنیم تا حیات عیسی نیز در بدن ما ظاهر شود."
این بخش از کلام، به ما حد مرز افسردگی را که گاهأ آن را تجربه می کنیم مشخص می کند. ممکن است عمق افسردگی ما بسیار باشد، اما هرگز پایدار و مرگ آور نیست. به وضعیت یک شخص ایماندار به توصیف پولس رسول توجه کنید. پولس می گوید که "در فشاریم، متحیریم، آزار دیده ایم، بر زمین افکنده شده ایم و حامل مرگ مسیح در بدن خود هستیم" و اینها تصاویر بسیار واضح و روشنی هستند از نوساناتی که یک شخص ایماندار در زندگی زمینی خود تجربه خواهد کرد ولی در همان جایی که این تنزلات را به قلم می کشد، محدودیتها و مرز تجربیات را هم یادآور می شود. " در فشاریم، اما خرد نشده ایم، متحیریم، اما نومید نیستیم، آزار می بینیم، اما وانهاده نشده ایم، بر زمین افکنده شده ایم، اما از پا در نیامده ایم."
تحت فشار هستیم و گاهأ این فشار بسیار سنگین و آزار دهنده می نماید اما قدرت خرد کنندگی ندارد. مطمئنأ در اوقاتی از زندگی متحیر، گیج و حیران هستیم ولی در عمیقترین وضع این حالت هرگز نامید نیستیم. اگر حتی در جفاهای سخت، مورد آزار و اذیت قرار بگیریم، هرگز وانهاده نشده و خدای پدر ما را ترک نخواهد کرد.
حبقوق نبی در نهایت بدبختی و نزول خود این اطمینان را داشت که خدا به او پایهایی به چابکی آهو خواهد بخشید، پایهایی که به او قدرت قدم زدن در جایهای بلند را خواهد داد.
در جای دیگر پولس رسول در رساله خود به ایمانداران فیلپی به ایشان نصیحت می کند که برای چیزی نگران نباشند و به آنها یادآوری می کند که چاره تشویش و دلواپسی باقی ماندن ما بر روی زانوهایمان است، جایی که آرامش روح القدس که نگرانی را از هم می پاشد را تجربه خواهیم کرد. نگرانی ها، تشویشها و اضطرابها به سراغمان می آید ولی به عنوان یک ایماندار مسیحی این وعده به ما داده شده است که در این پریشانی باقی نمانیم.
همزیستی ایمان و افسردگی روحانی، در بخشهای دیگر کتاب مقدس نیز قابل مشاهده است که به موازات هم در قسمتهایی که به مسائل مربوط به احساسات ایمانداران می پردازد، دیده می شود. آنچیزی که از کتاب مقدس فرا می گیریم این حقیقت است که برحق، ایمانداران با غم و اندوه روبرو خواهند شد و حتی اشعیا نبی در باب خداوند ما عیسی مسیح می گوید که او صاحب غمها و رنج دیده خواهد بود. اما آگاه باشیم که اگر این حزن و رنجش به اعماق قلب ما رسوخ کردند، باعث تلخی نباشند. زیرا حزن و غم، چون شادی و سرور احساساتی هستند که ما انسانها با داشتن قابلیت تجربه کردن آنها برکت یافته ایم، اما مواظب باشیم که این تجبریات میوه تلخی را در روح ما به بار نیاورند. حضور ایمان عدم وجود افسردگی را در ما تضمین نمی کند، اما شب تاریک روح ما مطمئنأ با روشنایی نور پرجلال حضور خدا از بین می رود.

هیچ نظری موجود نیست: